وبلاگ علمي آموزشي رسام وبلاگ علمي آموزشي رسام .

وبلاگ علمي آموزشي رسام

تولد رقابت در مرگ انحصار

 

قدرت رقابت يك كالا با محصول مشابه در بازار كه از آن در نظام بازرگاني به عنوان «رقابت‌پذيري در توليد» ياد مي‌شود؛ مهمترين شاخص ارزيابي موفقيت توليدكننده آن كالاست.

وقتي مصرف‌كنندگان خريد و استفاده از يك كالا را به دليل كيفيت، قيمت و يا شرايط كاربرد بهتر نسبت به كالاي مشابه آن در بازار ترجيح مي‌دهند، كالاي اول نسبت به كالاي مشابه دوم داراي قدرت رقابت بيشتر و توليدكننده آن در تسخير بازار مصرف موفق‌تر است.

به عبارت ديگر رقابت‌پذيري تجاري يعني جلب توجه در بازار و تأمين حداكثر خواست مصرف‌كننده در مقايسه با كالاهاي ديگر تا مرحله‌اي كه ميزان فروش يك محصول توليدي بيشتر از ميزان فروش محصولات ديگر شود.

دستيابي به چنين جايگاهي و جلب توجه براي مصرف‌كننده راههاي مختلفي دارد و كالايي كه بيشترين مزاياي زير را داشته‌ باشد مسلماً قدرت رقابت‌پذيري افزون‌تري در بازار خواهد داشت.

كالاها براي كسب قدرت رقابت يا بايد از مواد اوليه با كيفيت و فرآيند توليد مطلوب استفاده كنند و يا اينكه قيمت پايين‌تري نسبت به اجناس مشابه خود داشته باشند.

يكي ديگر از راههاي رقابت‌پذيري در بازار ارائه خدمات پس از فروش به مشتريان و حمايت از آنان در برابر انتخاب كالاست.

بديهي است محصولي كه تمام اين مزاياي توليدي را داشته باشد از قدرت رقابت بيشتري در بازار برخوردار است.

از طرف ديگر يك واحد صنعتي حتي اگر بهترين تجهيزات فني و مهندسي را در اختيار داشته باشد، مادامي كه محصول توليدي آن مزاياي فوق را نداشته و قدرت رقابت آن با مصنوعات مشابه كمتر باشد، موفق نيست و توانمند محسوب نمي‌شود.

قدرت رقابت‌پذيري در يك محصول توليدي بصورت ناگهاني و خودجوش ايجاد نمي‌شود، بلكه چنين ويژگي در صحنه مبارزه عادلانه تجاري با اجناس مشابه و مقايسه مزاياي يك كالا با محصولات ديگر به وجود مي‌آيد.

دانش‌آموزان يك كلاس تنها در صورتي كه احساس كنند در شرايط مساوي با يكديگر تحصيل مي‌كنند و در همان شرايط برابر، مورد سنجش و آزمون قرار مي‌گيرند نسبت به مطالعه بيشتر و كسب نمرات برتر رغبت پيدا مي‌كنند و اگر اين شرايط به هر دليل به نفع يكي از دانش‌آموزان تغيير يابد، رقابت عادلانه ميان آنها از بين مي‌رود و چه بسا انگيزه مطالعه در دانش‌آموزي كه شرايط تحصيل به نفع اوست كاهش يابد، زيرا او اطمينان خواهد يافت كه حتي اگر تكاليف خود را انجام ندهد و درس نخواند نيز نسبت به ساير همكلاسان خود پيش‌تر است و به خودي خود نمرات بهتري كسب مي‌كند، بنابراين نيازي به مطالعه و تلاش بيشتر ندارد و همين امر باعث مي‌شود تا رفته‌رفته به يك دانش‌آموز تنبل و بي‌سواد تبديل شود.

نتيجه آنكه عدالت در يك ميدان آزمون و فراهم شدن شرايط مساوي براي هريك از عناصر اين ميدان نه تنها موجب پيدايش شرايط رقابت ميان آنها مي‌شود؛ بلكه آنها را به تلاش بيشتر براي بهبود وضعيت خود در مقايسه با ساير عناصر ترغيب مي‌كند.

ميادين و بازارهاي تجاري نيز از همين قانون تبعيت مي‌كنند و موفقيت در آنها منوط به تلاش براي بهبود كيفيت و قيمت كالا و خدمات در شرايط برابر و عادلانه نسبت به ساير محصولات عرضه شده است.

هرگاه شرايط اين بازار به نفع يكي از كالاها تغيير كند نه تنها رقابت تجاري از بين مي‌رود بلكه انگيزه ارتقاء كيفيت و تلاش متعالي در كالاي مورد حمايت كاهش خواهد يافت. زيرا اين كالا در هر صورت (چه رجحان و برتري بر ساير كالاها داشته باشد و چه نداشته باشد) پيروز ميدان تجاري خواهد بود و ساير كالاها كه شايد شرايطي به مراتب بهتر از آن دارند، از چرخه بازار خارج مي‌شوند و بتدريج بازار مصرف به تسخير كالايي در مي‌آيد كه هيچ انگيزه و فشاري براي بهبود كيفيت ندارد.

آنچه كه اين انگيزه پويا و تلاشگر را در يك كالا از بين مي‌برد، همان تغيير شرايط عادلانه بازار و حمايت ناعادلانه از آن كالاست كه اصطلاحاً به آن «رانت» مي‌گويند.

رانت‌هاي اقتصادي قواعد رقابت تجاري را برهم مي‌ريزند و ميدان بازيگران بازار را به مجرايي انحصاري و نابرابر پيروزي يك كالا تبديل مي‌كنند.

البته چنين نحوه حمايت از يك كالا براي افزايش قدرت پيروزي هميشه منفي و نامطلوب نيست. گاهي برخي توليدات نوپا در برابر كالاهايي كه سابقه طولاني در بازار مصرف دارند نيازمند حمايت ويژه هستند تا براي مدتي كوتاه توان پايداري در بازار و كسب قدرت ارتقاي كيفيت را بيابند.

كودكان نيز براي آنكه ايستادن روي پاهاي خود و راه رفتن را بياموزند نيامند مراقبت و حمايت والدين هستند.

دست‌گيري از چنين كودكاني باعث مي‌شود تا در مواجهه با حركت پرخطر ايستادن و راه رفتن، زمين نخورند و زخمي نشوند.

اما اين مراقبت و دست‌گيري بايد محدود و هدفمند باشد تا به كودك بياموزد بالاخره بايد روزي به تنهايي روي پاي خود بايستد و بدون حمايت والدين راه برود و حتي بدود و از ساير كودكان همسال خود پيشي بگيرد.

اگر حمايت والدين از كودك نوپاي خود نامحدود و غيرهدفمند باشد، موجب ايجاد حس عدم اعتماد به نفس در كودك مي‌شود و در آينده او را به انساني متكي و بازنده تبديل مي‌كند.

در رقابت‌هاي تجاري نيز گاهي اعطاي امتيازات ويژه براي حمايت از توليدات نوپا ضروري و كاملاً منطقي است. يكي از انواع امتيازات ويژه براي حمايت از توليدات نوپا در رقابت‌هاي تجاري، حمايت‌هاي تعرفه‌اي است.

در اين شيوه دولت‌ها براي حمايت از صنايع داخلي خود، تعرفه واردات كالاهاي مشابه خارجي را افزايش مي‌دهند و عملاً شرايط عادلانه بازار مصرف را به نفع محصول داخلي عوض مي‌كنند تا واردات كالاهاي خارجي سخت و ميزان آن كاهش يابد ودر مقابل توليد كالاهاي داخلي آسان و تقاضاي خريد آن در بازار افزايش يابد.

اين نوع حمايت مجرايي انحصاري براي حضور كالاهاي داخلي در بازار مصرف ايجاد مي‌كند و راه ورود كالاهاي خارجي را پر ريسك و هزينه مي‌سازد.

ايجاد شرايط مساعد در بازارهاي تجاري از طريق برقراري انحصار، اساس نظريه‌هاي اقتصادي سوداگران بازار يا مركانتيليست‌هاست.

طرفداران اين مكتب اقتصادي تابع قدرت دولت براي حمايت انحصاري از برخي كالاها هستند زيرا در سايه اين قدرت بزرگ دولتي، بدون هيچ تلاش و كوششي همواره بخش اعظم بازار مصرف را در اختيار دارند و به مصرف‌كنندگان نيز اجازه نمي‌دهند تا از كالاهاي مشابه كه شايد كيفيت و قيمت آنها برتر از كالاي آنها باشد، استفاده كنند.

در واقع مركانتيليست‌ها مصرف‌كننده را اسير و استعمار مي‌كنند و به او حق انتخاب نمي‌دهند و او را مجاب مي‌سازند كه تنها از كالاي توليدي آنها استفاده كنند.

همانطور كه پيش‌تر گفته شد، اين نوع حمايت انحصاري درصورتي كه محدود و هدفمند باشد، كالاي داخلي را در مقابل آسيب‌هاي تجاري و فضاي پرتنش بازار واكسينه مي‌كند و به آن قدرت ايستايي و پويائي در بازار مي‌دهد. اين ايستايي و پويايي به مثابه همان ايستادن و گام برداشتن كودك نوپاست.

به مرور كه كودك توانايي سرپا ايستادن و راه رفتن را آموخت بايد والدين نيز دست حمايت‌گر خود را از شانه كودك كوتاه كنند تا او بياموزد كه به تنهايي گام بردارد.

در بازار تجاري نيز حمايت‌هاي تعرفه‌اي و انحصار بازار بايد محدود و هدفمند باشد تا توليدكنندگان رفته رفته ادبيات بازي در بازار را بياموزند و بتوانند بدون كمك‌هاي تعرفه‌اي و در فضاي عادلانه فعاليت كنند.

ادامه موفقيت در اين راه تنها به تلاش توليد‌كنندگان براي جلب نظر و تأمين نيازهاي مصرف‌كنندگان بستگي دارد.

هر كالايي كه بيشتر از ساير محصولات جلب‌نظر كند و نيازهاي بيشتري از مصرف‌كنندگان خود را تأمين نمايد، مسلماً احتمال پايداري بيشتري در بازار خواهد داشت و بالعكس محصولاتي كه نتوانند خواست مصرف‌كنندگان را پوشش دهند خيلي زود در چرخه بازار حذف و از بازي اخراج خواهند شد.

آدام اسميت يكي از بزرگترين اقتصاددانان كلاسيك معتقد است: انحصار تجاري صنايع كشور را راكد مي‌سازد بدون آنكه كوچكترين تأثيري در بهبود آنها ايجاد كند. در واقع انحصار، نرخ سود تجاري را براي صنايع زيرچتر حمايت‌هاي تعرفه‌اي افزايش مي‌دهد و بدين ترتيب منافع اين صنايع تا اندازه‌اي افزايش مي‌يابد ولي با افزايش منفعت طبقه كوچكي در يك كشور به منافع ساير طبقات و مردم زيان وارد مي‌شود.

وي حتي فراتر از اين ديدگاه معتقد است سود حاصل از انحصار و تجارت متمركز ممكن است موجب افزايش سود در ساير رشته‌هاي اقتصادي مرتبط با آن شده و در نتيجه قيمت كالاها در جامعه بالا رود. در اين صورت برقراري انحصار كالا به زيان اقتصاد كشور و معيشت مردم خواهد بود.تجربه نشان داده كه عادت به حمايت‌هاي ويژه و انحصارطلبي در بازار براي كالاهاي توليدي از هر سمي مهلك‌تر است. زيرا وقتي يك كالا به نوعي رانت و حمايت ويژه اعتياد پيدا كرد هرگز قدرت رهايي از آن را ندارد و هميشه به آن وابسته باقي مي‌ماند.

متأسفانه اين اعتياد رخوت‌زا و مرگ‌آور امروزه در ميان برخي از صنايع داخلي ايران به وضوح مشاهده مي‌شود.

نظام صنعتي ايران در دوره‌اي كه كشورمان درگير مشكلات بزرگي نظير جنگ تحميلي و دوران بازسازي بود به حمايت‌هاي تعرفه‌اي دولت عادت كرده و تحت اين حمايت انحصار‌زا توسعه يافته است و اكنون كه دولت خواهان رهاسازي كودك صنعت خود مي‌باشد، برخي از معتادان به حمايت‌هاي تعرفه‌اي قادر به ترك اعتياد و كنده شدن از بازار انحصار و حضور در فضاي رقابتي نيستند. اين قبيل از واحدهاي صنعتي در طول سالهاي گذشته به قدري از حمايت‌هاي تعرفه‌اي دولت مطمئن بودند كه هرگز تصور نمي‌كردند ناچار باشند روزي در فضاي بازار رقابتي و بر مبناي كيفيت و قيمت برتر و همچنين براساس انتخاب آزاد مشتري فعاليت كنند. در نتيجه هنگامي كه جيك جيك مستانه سر داده بودند و در فضاي انحصاري ايجاد شده توسط حمايت‌هاي تعرفه‌اي جولان مي‌دادند، به فكر زمستان خود نبودند و تلاشي براي ارتقاي كيفيت محصولات خود نكردند.

آنها كه امروز از پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني و يا كاهش تدريجي حمايت‌هاي تعرفه‌اي بيمناكند، تا ديروز در تخت تفكرات مركانتيليستي خود لميده بودند و كوچكترين ارزشي براي مصرف‌كننده قائل نبودند كه به منظور تامين خواسته‌هاي او و افزايش كيفيت محصولات خود سرمايه‌گذاري كنند و اينك كه به واسطه تحولات اقتصاد جهاني و ضرورت پيوستن به بازار بين‌المللي تختگاه آنها فرو ريخته است، باور يافته‌اند كه در تولد رقابت، انحصار بازار خواهد مُرد و آنها سوگوار بزرگترين عامل پايداري و موفقيت تجاري خود خواهند شد.

از طرف ديگر ميلاد خجسته فضاي رقابتي در نظام تجاري كشور تبعات مطلوبي براي توليدكنندگان تلاشگر داخلي و مصرف كنندگان در پي دارد.

اين شرايط خاص هوشمندي و دانش‌محوري را در صنايع داخلي جايگزين كميت‌گرايي در توليد و ناديده گرفتن حقوق مصرف كنندگان مي‌كند.

در فضاي رقابت تجاري مثلث كيفيت، ابداع و آينده‌نگري به شاخص‌هاي موفقيت بنگاه‌هاي اقتصادي تبديل مي‌شود كه دستيابي به هريك از آنها ديگري را در پي دارد و اين سه عامل جدايي‌ناپذير حقوق مصرف‌كنندگان را تضمين مي‌كند.

قاعده اصلي مثلث موفقيت اقتصادي كيفيت است و برتري كيفي پايه و اساس هر توليدي در بازارهاي پيچيده رقابتي را شامل مي‌شود. گروهي از انديشمندان اقتصادي معتقدند كه در بازارهاي رقابتي شيوه نگرش به مسأله «كيفيت» تغيير كرده و اين شاخص ديگر به عنوان يك مزيت رقابتي مطرح نيست. بلكه صرفاً جواز ورود به بازار قلمداد مي‌شود.

به عبارت ديگر اگر يك بنگاه اقتصادي در رقابت تجاري اجزاي كيفيت برتر يعني كنترل آماري فرآيند، تحقيق و توسعه مداوم، توليد ناب، كنترل كيفي نهايي، توانايي انجام بهينه كار در كوتاهترين زمان و مديريت جامع كيفيت را نداشته باشد، صحيح‌تر آن است كه به هيچ‌وجه وارد بازار رقابتي نشود. زيرا اين شاخص‌ها شرط لازم و مجوز اصلي ورود به بازارهاي رقابتي است.

از سوي ديگر با توجه به آنكه كپي‌برداري از توليدات ديگر قطعاً مزيت رقابتي را براي توليدكنندگان در پي ندارد، بنابراين ابداع و نوآوري يكي ديگر از شروط لازم موفقيت و ماندگاري در بازارهاي رقابتي است.

آينده‌نگري و تحقيق در مورد تغيير شرايط موجود نيز باعث مي‌شود كه يك بنگاه اقتصادي در هر زمان آمادگي تحول و تغيير وضعيت خود براي ماندگاري در بازار را داشته باشد.هر سه عامل فوق تأمين‌كننده حداكثر نياز مصرف‌كنندگان است و از اين رو فضاي بازار رقابتي رعايت حقوق مصرف‌كننده را تضمين مي‌كند.

آنچه كه در كشور ما و به واسطه اصرار برخي صنايع راكد و ناكارآمد بر ادامه حمايت‌هاي تعرفه‌اي دولت و تداوم بازار انحصاري كالا و خدمات مي‌گذرد، در واقع تقابلي آشكار با حقوق مصرف‌كنندگان و بهانه‌اي براي آسودگي مديران نالايق در مسند مديريت صنايع مي‌باشد. چرا كه در صورت ايجاد فضاي رقابتي بايد دانش‌محوري و مديريت آينده‌نگر را در بنگاه اقتصادي حاكم ساخت و در چنين فضايي، مديريت كميت‌گرا و بخشي‌نگر خريداري ندارد.اين نكته كه تعرفه‌هاي تجاري موجود در ايران از 160كشور جهان بيشتر است و ماجزو 5كشور داراي بالاترين نرخ تعرفه در جهان هستيم، ثابت مي‌كند كه دانش‌محوري، نوآوري و آينده‌نگري هنوز در برنامه‌هاي كلان توسعه ايران هويت واقعي خود را نيافته و مديران كميت‌گرا همچنان در بخش‌هاي مختلف صنايع غيركارآمد، طالب انحصاري‌تر شدن بازار تجاري براي فروش مصنوعات بي‌كيفيت خود هستند.مادامي كه چنين تفكراتي در اقتصاد ايران حرف نخست را مي‌زند، نمي‌توان به توسعه فراگير و رعايت حقوق مصرف‌كننده به عنوان محور اصلي توسعه اميدوار بود.

نوشته : كامران نرجه  Kamran   Narjeh

اين مقاله در تاريخ ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ در صفحه ۱۷ روزنامه اطلاعات درج شده است



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ساعت: ۰۷:۰۹:۳۶ توسط:Saman موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :